"شازده احتجاب" یکی از آخرین بازماندگان خاندان قاجار است. او نیز مانند بسیاری از افراد خانوادهاش سل موروثی دارد و میداند که مرگش نزدیک است. او تنها در اتاقش زندگی خود را مرور میکند. شازده احتجاب روزگار پر جلال و شکوه پدربزرگش را به یاد میآورد که چگونه مادر و پدرش را میکشد. پدر شازده احتجاب در یک روز تعداد زیاذی از تظاهرکنندگان را به مسلسل میبندد و خود شازده احتجاب باعث مرگ همسرش "فخرالتساء" میشود.