"اکبر" راننده تاکسی "منصور" کارمند دولت "مصطفی" ورزشکار و "قاسم" قاچاقچی- مرد محترمی را از دست دزدان نجات میدهند. مرد محترم چکی به عنوان پاداش به آنها میدهد که بین خود قسمت کنند. در این بین پس از اتفاقاتی و سرقت پولها به وسیلهی دوتن از دوستان قاسم منصور کشته میشود، درحالیکه از مصطفی میخواهد سرپرستی دخترش را به عهده بگیرد. در انتها پلیس، قاسم را دستگیر کرده و همگی را به پاسگاه جلب میکند.