«مریم» تکفل خانوادهای پرجمعیت را بر عهده دارد. خانه مسکونی این خانواده به دلیل تاخیر در پرداخت اقساط بانک در شرف حراج است. مریم که از فقر به تنگ آمده، در فرصتی که پیدا میکند، مبلغ هنگفتی پول از «مانی» تحصیلدار یک شرکت سرقت کرده و با این پول، کلیه گرفتاریهای خانواده را مرتفع میکند. عروسی به پا میکند، اقساط و بدهیهای معوقه بانک را پرداخته و زندگی از هم پاشیدهاش را سامان میدهد. در مقابل زندگی مانی که حرفهاش نقاشی است و روحیهای صادق و مهربان دارد از هم میپاشد. مانی پیش از گرفتار شدن، تصویری خیالی از مریم نقاشی میکتد و چون در بازجوییها نمیتواند بیگناهیاش را به اثبات برساند، راهی زندان میشود. مادر مریم، تصویری را که مانی از مریم نقاشی کرده، تکثیر میکند و در مرحله میچسباند و موجبات سرزنش وجدان و رسوایی مریم را فراهم می کند.