"مسلم" به خاطر شهادتی دروغ متهم به قتل شده و به زندان محکوم میشود. مسلم پیش از اینکه به زندان برود به همسرش "شمسی" پیغام میدهد که به دوستش "کریم" که در آبادان است خبر بدهد تا برای رهاییش به تهران بیاید. کریم شروع به تحقیقات میکند و "حسین" قاتل اصلی برای اینکه اقدامات کریم را عقیم بگذارد، با سوءتفاهمی که ایجاد میکند، مسلم را پس از آزادی از زندان به جان کریم میاندازد، با همسرش روایطی پیدا کرده است. پیش از اینکه روابط مسلم و کریم کاملاٌ تیره شود، واقعیت آشکار میشود.