تسا چهارده ساله به طرز ناخودآگاه دوست داشتنی از آهنگساز خوش تیپ لوئیس داود، دوست خانوادگی است. لوئیس به Tessa عاشق تسا، اما هرگز احساسات عاشقانه نسبت به او نشان نداده است. وقتی پدر تسا میمیرد، لوئیس با خانواده ثروتمند مادری مرحومش تماس میگیرد تا از تسا و خواهرانش مراقبت کند. لوئیس با پسر عموی تسا فلورانس دستگیر می شود و دو زود ازدواج می کنند و برای املاک فلورانس در انگلستان می روند. در همین حال، فلورانس Tessa و خواهرش پائولا را به اتمام مدرسه می فرستد. دختران از مدرسه فرار می کنند و تسا با فلورانس و لوئیس می رود. فلورانس به زودی با حسادت بیش از پیوند بین شوهرش و تسا مصرف می شود.