داستان این فیلم در مورد دختری است به نام ریحانه که می خواست فردا امتحان بدهد. شب در خواب می بیند که معلمشون تصادف می کند. او از خواب می پرد و روز بعد موقع امتحان معلمشون خانم همتی سرکلاس نیامد و ریحانه ناراحت پیش خانم مدیر می رود و قضیه خواب با جزئیات کامل را می گوید و آنها وقتی با خانه میترا همتی تماس میگیرند معلوم می شود که همه جریانات درست است. ولی اثری از خانم همتی پیدا نمیکنند ولی وقتی دوباره ریحانه به خواب می رود دوباره ادامه خواب را می بیند که خانم همتی تصادف نکرده ولی با پیرزنی برخورد می کند و پای پیرزنه مجروح می شود و مجبور می شود که وسایل پیرزنه را به همراهش تا خانهشان ببرد. پیرزنه در آپارتمانی زندگی می کرد که نگهبان آن دختری داشت که ناقص بود و مدرسه خانم همتی آن را قبول نمی کرد و آن دختر را بیرون کرده بودند. دختر از آنها خیلی ناراحت بود. موقعی که خانم همتی وسایل پیرزنه را تحویل داد و خواست برگردد آن پله های سقوط می کند و به طبقه همکف می افتد و بیهوش می شود و آن دختر ناقص او را می برد و می بینند. از طرفی ریحانه با پلیس همکاری می کرد و به خواب می رفت و از ادامه ماجرا با خبر می شد. در پایان خانم همتی که دید دختر آن را بسته و بسیار از آنها ناراحت است وقتی دختر او را آزاد کرد او برگشت و به دختر درس داد.