«کمال» مالک کامیونهای متعددی است. او که برای دیدار عمویش به استانبول رفته، با شخصی به نام «محمود» آشنا شده و طرح شراکت با او را میریزد و در همین سفر از طریق محمود با خوانندهای به نام «زری» آشنا میشود و ادامه این آشنایی به عشق فیمابینشان میانجامد. زری مورد علاقه محمود نیز هست و این امر سبب اختلاف بین دو شریک میشود. کمال برای تهیه مقدمات ازد.اج به تهران بازمیگردد و چندی بعد زری نیز برای انجام کنسرت به تهران میآید. محمود برای آنکه مانع ازدواج کمال و زری شود، دسایسی میچیند. اما توفیقی به دست نمیآورد و سرانجام کمال و زری با هم ازدواج میکنند.