"محمدعلی" که در جریان تظاهرات زخم برداشته، به روستایش "محمدآباد" بازمیگردد. چندی بعد تصمیم میگیرد که با کمک "سیدرضا"_ دوست دوران کودکیاش_ و پدر وی قنات خشک شده روستا را که با حفر یک چاه عمیق خشک شده و کوچ و سرگردانی اهالی روستا را باعث گردیده، لایروبی کند. صاحب چاه عمیق از این تصمیم آنان آگاه شده و در صدد حفر چاه عمیق دیگری برمیآید. محمدعلی مانع کار او میشود و صاحب چاه که میبیند کار لایروبی قنات بدون وقفه ادامه دارد، پدر سیدرضا را به قتل رسانده و با مسدود کردن راه قنات باعث مرگ محمدعلی میشود. اهالی روستا محمدعلی و پدر سیدرضا را به خاک میسپارند و همزمان، شاهد جاری شدن آب از قنات لایروبی شده به روستا میگردند.