تصادف دو آمریکائی با زن حاملهای سبب سقط جنین و وارد آمدن جراحات شدید بر او میشود. همسر زن "احمد ضیائی" آموزگار است و وقتی از اعتراضات و شکایات خود نتیجهای نمیگیرد سعی به تدریس کاپیتولاسیون به دانشآموزانش جهت روشنگری هر چه بیشتر وضعیتی که مردم مملکتش به سر میبرند، دستگیر و در غیابش، همسرش زندگیاش را از دست میدهد. خوش خدمتی عمال دولتی به آمریکائی ها که حتی قانون تحقیرآمیز کاپیتولاسیون را نیز به درستی اجرا نمیکنند، باعث میشود که احمد شخصاٌ تصمیم به اجرای عدالت بگیرد و قهراٌ رویاروی آمریکائیها قرار گیرد و یکی از آنها را نیز به قتل میرساند ولی خودش وسیله ماموران محاصره و دستگیر میشود.