در این فیلم، تقریبا به طور کامل در پنتامام iambic گفته شده است، او یک دانشمند در ازدواج غیر دوستانه با آنتونی، سیاستمدار غریبه است. او یک دکتر لبنانی در تبعید خود است و به عنوان سرآشپز در یک رستوران لندن کار می کند. آنها در یک مهمانی ملاقات می کنند و به یک رابطه بدون سر و صدا و پرشور می روند. اما تحقیر او به عنوان یک مهاجر مسلمان به انگلستان، او را به شکست می کشد، او را کمی توضیح می دهد و به میهن خود بازگشت. او کمی بعد کمی از او دلخور می شود و سعی می کند همدردی کند. به شدت احساس از دست دادن عشق خود را، او پرواز به هاوانا برای مرتب کردن امور در ساحل و در کاباره ها. او یک بلیط به او می فرستد، اما هیچ توهمی ندارد که او در این ذغال سنگ ذغال سنگ Carribean بپیوندد ...