پیرزنی به نام ثریا که پانزده سال پیش شوهر خود را از دست دادهاست، در بیمارستانی مشغول به پرستاری است. او با سرهنگ که یکی از بیمارها بودهاست، آشنا میشود و پس از درمان او، پنهانی با یکدیگر ازدواج میکنند. او مبلغ هنگفتی را به پسر سرهنگ قرض میدهد و قرار میشود که سود پول را نیز از او بگیرد...