اواخر سال 1359 سرهنگ "ابراهیم علی اصغرلو" در یک عملیات نظامی توسط یکی از کروهها اسیر و زندانی میشود. سرهنگ چندبار اقدام به فرار میکند و سرانجام به همین علت محکوم به اعدام میشود و به اتاق یک که مخصوص اعدامیهاست منتقل میگردد. در این اتاق سرهنگ با چهار زندانی دیگر گه همه از یک گروه فکری هستند آشنا میشود. وی در آغاز با آنها توافق ندارد ولی به مرور طی بحثهائی که بین آنها صورت میگیرد اختلافشان مرتفع میشود و زندانیهای اتاق یک به صورت یک گروه همفکر و متشکل درمیآیند. سرهنگ فرصت مییابد تا نقشه]ای خود را بر اساس تجربیات نظامیاش و همکاری سایرین به مرحله عمل درآورد.