نفس دختر افغانی مقیم کانادا، عازم قندهار افغانستان میشود چرا که میخواهد خواهرش را که قبلاً آن جا مانده و حالا قصد خودکشی دارد نجات دهد. نفس از راه ایران با گروهی از آوارگان افغانی راهی قندهار میشود، او در راه مجبور میشود برای ادامه دادن به سفر در هیئت یکی از اعضاء خانوادهای افغانی درآید و زمانی که راهزنان تمام دارایی خانوادهی افغانی را میگیرند و آنها قصد برگشت به ایران را دارند، نفس با پیدا کردن پسری به عنوان راهنما ادامهی مسیر میدهد، اما بعد با پزشکی سیاهپوست آشنا میشود و به مسئولان صلیب سرخ معرفی میشود و آن ها او را با مردی که برای دریافت پای مصنوعی آمده همراه میکنند، اما پست بازرسی طالبان آنها را دستگیر میکند و نفس به زندان زنان برده میشود.