نوجوان جوانی که در حال فرار است، پس از اینکه توسط عاشق هری ضرب و شتم او را ترک کرد، مادر نارسایی خود را ترک می کند. او با انگلس و دوستان پانک او در خیابان ها ملاقات می کند و پسر او را در ساختمان محروم زندگی می کند. انگل به او می گوید که او رویاهای خود در زندگی در کوه ها را در یک جامعه ای از خود دارد، حیوانات را پرورش می دهد و غذای خود را کاشت و عشق می ورزند. وقتی جو باردار می شود، انگل نوزاد را می گیرد، اما بدون تخصص، زوج جوان با مشکلات و مشکلات مالی جدی مواجه هستند. هنگامی که انگل به مواد مخدر معتاد می شود، جو را به زندگی کم عمر از جمله فحشا می کشاند. اما در کوه نور وجود دارد.