داستان از روز دوازدهم ذیقعده سال ۱۳۱۳ (قمری) آغاز میشود. زمانی که ملیجک که نور چشمی سلطان محسوب میشود، سلطان ناصرالدینشاه قاجار را از خواب بیدار میکند تا مهیّای جشنها و مراسم مربوط به پنجاه سالگی سلطنتش شود. امّا ناصرالدین شاه به خاطر پیش بینی منجم باشی دربار که پیشگویی کردهاست که پس از پنجاه سال سلطنت ممکن است که علیه جان وی سوء قصدی صورت بگیرد، نگران است. او اعلام میکند که مایل نیست کسی را ملاقات کند، و سپس رییس نظمیه و حکیمباشی و برخی درباریان را به حضور میپذیرد و برای سرگرمی صورت ملیجک را نقاشی میکند و به مرور خاطرات خویش میپردازد. این طور که پیداست شاه از برخی کارهای گذشته خود از جمله به خصوص از رفتاری که با میرزاتقی خان امیرکبیر داشته و او را پس از برکنار کردن از صدراعظمی، به قتل رساندهاست، پشیمان است. به تدریج وی به رؤیایی که ما آن را با فلاش بک میبینیم، فرو میرود و در ذهن خویش کمکها و راهنماییهایی را که امیرکبیر برای بر تخت نشاندن او انجام داده و روز انتصاب امیرکبیر به صدراعظمی و نیز ازدواج او با خانم عزتالدوله (زری خوشکام) تنها خواهر تنی شاه را به خاطر میآورد. امّا اندکی بعد مهد علیا، مادر ناصرالدین شاه ، با داماد خویش، امیرکبیر، به دشمنی و لجاجت برمیخیزد و نزد دخترش عزتالدوله ، که به دیدار او آمدهاست، از امیر بدگویی و گلایه میکند. عزتالدوله میکوشد اختلافات شوهرش امیرکبیر با مادر خود، مهد علیا را برطرف کند که موفق نمیشود. نهایتاً عزتالدوله همسرش را در جریان حوادث پشت پرده قرار میدهد و امیر را از نقشهٔ شومی که مادرش مهدعلیا، علیه او چیدهاست، آگاه میسازد. در این اثنا میرزا آقاخان نوری که به جرم اختلاس به کاشان تبعید شده بود نیز، نقض قانون کرده و بدون رُخصت وارد تهران میشود و از ترس واکنش امیر نظام و برای فرار از مجازات بست مینشیند. امّا میرزاتقی خان امیرکبیر برای پایان دادن به بستنشینی میرزا آقاخان زنجیرهایی را که او خود را با آن بستهاست پاره میکند. در مقابل میرزا آقاخان نوری نیز با نفوذ به سفره خانهٔ مهدعلیاراه تاثیر بر تخت سلطنت را مییابد و شروع به توطئه چینی علیه امیرنظام میکند. او ضمن تبانی با مهدعلیا، با وی هم پیمان میشود تا دشمن مشترک خود، امیرکبیر، را از میان بردارند. توطئهای که سرانجام به نتیجه میرسد و ناصرالدین شاه را به برکناری و سپس قتل امیرکبیر وادار میسازد. میرزاآقاخان که خود را با همین قبیل اقدامات تا مقام صدراعظمی بالا کشاندهاست، تحت الحمایهٔ سفارت انگلیس به شمار میآید و پس از بازگشت قبلهٔ عالم از سفر، با خدعهٔ جهانخانم که خود را محتضر و رو به موت نشان میدهد و بدینسان ترحم شاه را برای میرزاآقاخان جلب میکند، مورد عفو ملوکانه قرار میگیرد. قسمتهای دیگر سریال به ماجرای قتل امیرکبیر در حمام فین کاشان، موضوع روابط عجیب شاه با ملیجک ماجرای ترور شاه در بارگاه شاه عبدالعظیم بدست میرزا رضا کرمانی ، جریان بازپرسی و سین جیم یا استنطاق میرزا رضای کرمانی و.... پرداختهاست.