داستان از وسواس و فریب، و مبارزه برای عشق و ایمان به یک جهان که در آن هر دو به نظر غیر ممکن است. این فیلم نشان می دهد که اثرات احساسی و فیزیکی گلخانه ای که یک تابستان برای دو زن جوان شکوفا می شود: مونا، در پشت یک بیضوی Spiky، اطلاعات هوشمندانه ای نادیده گرفته و اشتیاق به چیزی فراتر از خلأ زندگی روزمره خود را دارد. تامسین تحصیلکرده، خرابکار و بدبین است. مخالفت های کامل، هر زمانی که آنها برای اولین بار ملاقات، از تفاوت های دیگر مراقب باشند، اما این سردی به زودی ذهنی متفاوتی، سرگرمی و جاذبه می افتد. افزون بر نوسانات، برادر بزرگتر مون، فیل است، که از گذشته جنایتکارانه خود برای رنج مذهبی رد شده است - که او تلاش می کند بر خواهرش تحمیل کند. مونا، با این حال، در حال تجربه جذابیت خود است. تامسین به مونا می گوید: "ما هرگز نباید از هم جدا شویم، اما مونا می تواند به او اعتماد کند؟"