آلیس پس از نجات مردانی که او را ربودند، به خانواده اش بازگردانده می شود، اما کابوس او دور از دسترس نیست، زیرا او همچنان به فریبندگی های مداوم از مصیبت هایش ادامه می دهد. او از والدینش انتقاد می کند، زیرا معتقد است که برای ازدواجش پولی نمی پردازد، زیرا او شنیده می شود که اسیر آنها در هنگام ربوده شدن از طریق دیوار می گوید. بازگشت به زندگی عادی برای او آسان نیست، زیرا او باید با پدر و مادرش، دوست پسر خود مقابله کند، و احساسات او را برای یکی از اسیرکنندگان که با او رابطه جنسی داشتند برای زنده ماندن ترکیب کند.