فوت همسر «محسن»، قهرمان سابق کشتی و صاحبامتیاز و مربی باشگاه «پولاد» توان روحی او را سلب کرده و گرفتار بیتفاوتیاش نموده است. باشگاه در شرف تعطیل است. فاطمه دختر «حاج محسن» از «پژمان» میخواهد که برای رفع مشکلات باشگاه و جلوگیری از تعطیل آن اقدام کند. از طرفی «آقا جمال»، رقیب قدیمی و کینهتوز «حاج محسن» نیز که اکنون دلال ثروتمندی است، مشکلات تازهای به منظور جلوگیری از فعالیت مجدد باشگاه ایجاد میکند. با این حال پژمان به تلاش خود برای بقای باشگاه ادامه میدهد...