دو زن ناراضي از زندگي خود، «تلما» (ديويس) و «لوييز» (ساراندون)، با يکديگر دوست هستند. اين دو در شب اول سفري تفريحي به کافه اي در آرکانزاس مي روند و در آن جا «لوييز» مردي را که خيال آزار و اذيت «تلما» را دارد مي کشد. سپس هر دو زن پا به فرار مي گذارند تا خود را به مکزيک برسانند...