اطلاعات انگلیس به هند می آیند و تمام ثروت خود را غارت می کنند و آن را به کشور منتقل می کنند. هنگامی که آنها با یک نام شجاع پادشاه رجایی عضاد سینگ به چالش کشیده می شدند، یک روز او با آنها مقابله می کرد و آنها را به لادن النا می فرستادند، در حالی که برخی از عدالت به آنها می اندیشید، اما آنها برگشت و حمله به عضاد سینگ در پشت او بود مجروح چپ خود را زخمی کرد. او با دکتر هری تماس گرفت و دوباره حمله کرد اما این بار او همسر و نوزاد تازه متولد شده خود را با قرار دادن علامت در بازویش فرستاد. ترس از اینکه کودک بتواند به بریتانیا برسد، مادرش تصمیم می گیرد که او را به یتیم خانه ببرد. بعدها پسربچه رشد می کند و مارد با هوش برای محافظت از کشور خود نامیده می شود، نام زنی نام Jamuna و شوهرش او را به ارمغان آورد. در مواجهه با شانس او با روبی زیبا و جذاب در ملاقات ملاقات می کند و بعد متوجه می شود که دختر دکتر هری، در یک حادثه عجیب و غریب، روبی و مارد در عشق می افتد. اما پدرش برنامه های دیگر او را برای ازدواج با استاد برده و سنگ دل Danny که آزار و اذیت روبی و Mard بسیاری، اما به زودی او با برده دیدار کرده و بعدا متوجه شد که این مادر او بود. او بعدا با یک برده دیگری دیدار می کند که در آن باید مبارزه کند و دو نفر متوجه شده اند که از دوران کودکی پدر و پسر بوده است. آنها مجبور به مبارزه برای تحت تاثیر قرار دادن بریتانیا بودند. اما به دلیل نام اسب "بدال" و یک نام سگ تعجب "متی"، آنها توانستند بریتانیا را از بین ببرند و آینده کشور را نجات دهند.