اواخر دوره قاجار است. آخرین بازماندگان سعی در حفظ میراث و اقتدار پرشکوه خود دارند. طایفهای روستائی از دوردستها به آبادی کنار رودخانه آمدهاند تا دختری را به عنوان "عروس" و در ازای خونبها به دهکدهشان ببرند. در جریان سفر پرمخاطرهی آنها، اسب لجام گسیخته عروس و داماد، رم میکند و آنان را به قلب مخوف کشانیده و از قافله همراهان، جدایشان میسازد. عروس و داماد گمشده، در عمق جنگل به قصری خاموش و مرموز پناه میبرند، اما دیگر راه بازگشتی نمییابند و خانه تک افتاده آنها را میبلعد. جستجو کنندگان نشانی از گمشدگان خود نمییابند و در پایان با ماجرائی بهتآور روبرو میشوند.