جراحي به نام «مگي رايس» (رايان) از مرگ يکي از بيمارانش زير عمل، سخت متأثر مي شود. فرشته اي ناديدني به نام «ست» (کيج) که براي آرامش روح مرد محتضر آمده، شاهد بي تابي او است. «ست» نظاره گر شهر لس آنجلس و ساکنان آن است بي آن که اجازه ي دخالت در زندگي آنان را داشته باشد. او که احساسي نسبت به «مگي» پيدا کرده، با زير پا گذاشتن قوانين، او را دنبال مي کند و خود را نشانش مي دهد.