«حمید» و «خسرو» پسران آقای «زاهدی» غرق در زندگی دنیوی، فارغ از معنویات سخت پدرشان را آزرده خاطر کرده اند. پدر در آخرین لحظات زندگی سعی دارد تا مطابق نقشه ای زیرکانه کنجی را به میراث بگذارد تا هر که وصیت او را اجرا کند صاحب گنج شود. مراحل دستیابی به گنج چیزی نیست جز شناخت خصائل و دریافت فضائل اخلاقی و انسانی،امّا تمام هم و غم «حمید» و «خسرو» دستیابی به گنج است. با مرگ پدر وصیت او نیز فراموش میشود و دو برادر در پی رسیدن به گنج حاضرند هر مانعی را از سر راه خود بردارند. امّا برخلاف تصور دو برادر، گنج آن نیست که انتظارش را دارند.