حسن که فرنگیس را دوست دارد، هیچ امیدی به ازدواج با او ندارد. او یک کارگر است که برای یک پیرمرد کار می کند. صاحب مغازه تلاش می کند تا به حسن کمک کند و ده جعبه جادو را با پول خود به او تقدیم کند تا نیمی از سود را به او بدهد و به او کمک کند تا مشکل او را حل کند. اما یک حادثه عجیب و غریب رخ می دهد و به جای ده صندوق ثبت می شود. قیمت طائر بالا می رود و حسن وضعیت مناسب را پیدا می کند. به منظور توجه پدر فرنگیس، او تمام جعبه های راه را برای خود می گیرد و زمانی که پدر می بیند که او یک مرد ثروتمند است، او با عروسی موافق است. فرنگیس حاضر به ازدواج با او نیست، مگر اینکه پشیمان شود و به زندگی صادقانه بازگردد.