نیویورک شهر رویایی Tavo و Marina است، جایی که دوستداران امیدوارند زندگی بهتر را شروع کنند؛ در خانه های بوگوتا، آنها باید به عنوان گیرنده های جیبی در فرودگاه برای حمایت از خانواده هایشان کار کنند. فروشنده Oskar می تواند آنها را متقاعد کند که مواد مخدر را در معده خود در هواپیما به نیویورک تحویل دهند - هر چند که هر دو از خطرات شناخته شده است، زیرا خواهر مارینا در سفر مشابهی جان خود را از دست داد. با این حال با ورود به فرودگاه در نیویورک، اعصاب نشان می دهند و تمام رویاهایش شروع به شکست می کنند ...