مرد جوانی پس از مرگ پذرش به شهر میرود و در کارخانهی عمویش مشغول به کار میشود.او در آنجا با رقاصهای آشنا شده و روابطی پیدا میکند.رقاصه که باردار شده کارش را رها کرده و امیدوار است که مرد جوان با او ازدواج کند.اما مرد جوان با دخترعمویش آشنا شده و وارد جامهی اشراف شده و به همین جهت تصمیم میگیرد که رقاصه را از خود دور کند.او یک روز با رقاصه سوار بر قایق به دریا میرود.رقاصه طی یک درگیری به دریا سقوط میکند و جوان از این فرصت استفاده میکند و میگذارد که رقاصه در دریا غرق شود.