آنتونیو مورو برای توماس فولاد، رئیس گوانگدونگ، کار می کند. او خوشبختانه با دوست دخترش تانیا که انتظار می رود فرزندش زندگی می کند. آینده آنتونوی به نظر می رسد روشن است، تا یک شب هنگامی که او دستور داده است که یک فرد کشته شده نزدیک به همه آنها را بکشند.