یان که سعی می کند، هر چند ناموفق، برای مقابله با زندگی اش به طور کلی و به خصوص از دست دادن تصمیم می گیرد تا توماس، بهترین دوست خود را از دبیرستان، جستجو کند. توماس همان شخصیت دیوانه ای است که او تا کنون بوده است و بین آنها آنها برنامه ای برای جشن تولد یان را از روزهای دبیرستان خود تنظیم می کنند و دوستان قدیمی خود را به هم می ریزند. این به این معنی است که دوستان خود را پیدا کرده و یک سفر برای بازدید و متقاعد کردن بعضی از آنها برای پیوستن به برنامه خود داشته باشند. چگونه دوستان خود تغییر کرده اند، زندگی و وحیات آنها موجب شوخ طبعانه می شود. اما چرا دوستش توماس همانند اوست؟