اوایل انقلاب عدهای سودجو برای به دست آوردن ثروت بیشتر، دست به قطع درختان صنعتی در جنگل میزنند و «رسول» کمک جنگلبان منطقه را که سعی در دستگیری آنها دارد به شدت مضروب میکنند. «گلکوه» جنگلبان پیر که در مرحلهی بازنشستگی است برای گرفتن کمک به ادارهی جنگلبانی میرود اما به علت استعفای دولت و عدم حضور رئیس جنگلبانی کمکی به وی داده نمیشود. «گلکوه» که نمیخواهد کسی در این جریان صدمه ببیند از کسی تقاضای کمک نمیکند، اما اهالی که به حساسیت موضوع آگاهی دارند عدهای را مأمور یاری دادن به جنگلبان پیر میکنند. گروه در شرایطی به جنگل میرسند که «گلکوه» در موقعیت دشواری قرار دارد. در این حال «گلکوه» از موقعیت استفاده کرده و به تعقیب سارقین پرداخته و با ترفندهای خاص خود و با یاری اهالی، همگی را دستگیر میکند.