ميا، دختري پانزده ساله، به اتفاق مادر مطلقه و خواهرهايش در خانه اي در جنوب لندن زندگي مي کند. ميا که از مدرسه اخراج شده، حالتي پرخاش جويانه دارد و تنها شور زندگي اش، باله است که در انباري متروک در همان نزديکي تمرينش مي کند. ورود کانر، مردي مرموز و در عين حال جذاب، به زندگي مادرش تغيير بزرگي در زندگي ميا به وجود مي آورد. کانر، ميا و خواهرهايش را به ديدن مناظر طبيعي اطراف مي برد و براي شان با دست خالي ماهي مي گيرد. محبت هاي ...