استاد ابراهیم مهدوی هنرمند و نقاش پرده های مذهبی است. او که جانباز شیمیایی جنگ است، با بد شدن حالش برای معالجه و شرکت در نمایشگاهی که در لندن برگزار می شود، به این شهر سفر می کند. از آن طرف هم عاموس که با صهیونیست ها سر و کار دارد، به خاطر بدهی فراوانش مدام مورد تهدید واقع می شود. عاموس که به کارهای هنری هم علاقه مند است در صدد است تا تکمیل و فروش یک پرده مذهبی بدهی هایش را بپردازد. او که متوجه شده ابراهیم به انگلستان آمده، محل اقامت او را زیر نظر می گیرد. عاموس برای رسیدن به مقاصدش ابراهیم مهدوی را می رباید و سربسته به او می فهماند که شرط آزادی او تکمیل این پرده مذهبی است؛ پرده ای که در واقع پدر مهدوی نقاش آن بوده و نیمه کاره مانده است. مهدوی هم سماجت می کند که هیچ وقت این کار را نمی کند و عاموس با گروگان گرفتن نرگس، همسر مهدوی، او را وادار به انجام خواسته اش می کند. از طرفی حجتی هم ه در پی این پرونده است به عاموس شک می کند و با محاصره خانه او و بازرسی از آن جا متوجه حضور مهدوی و همسرش می شود و مهدوی را که دچار حمله شده، نجات می دهد.