داستان آپاراتچی جوانی که به دلیل عدم استقبال مردم شهر از سالن سینما، امکانات نمایش فیلم را به یکی از روستاهای ایلام برده تا به آنها سینما را معرفی کند. ولی کسی جز بچه ها از او استقبال نمی کند. بعدا متوجه می شود که در سال 1362 شخصی با کمک مردم این روستا فیلم حادثه ای درمورد مهران می سازد. اما پولی به آنها پرداخت نمی کند و از آنجا می رود و مردم خاطره شیرینی از سینما ندارند و خود را با رقص و موسیقی سرگرم می کنند. اما او بالآخره فیلمی برای مردم نمایش می دهد اما چون امکان پخش صدا ندارد یک نفره پای پرده، فیلم را با لهجه محلی و با هیجان توضیح می دهد.