یک مهاجم در ساحل با پیشانی زخمی بیدار می شود و یک زن را ترک می کند. او کیف پول خود را می گیرد و به دنبال او می آید. در صعود از صخره، او می افتد و خسته کننده است. او از خواب آمدن در فانوس دریایی بیدار می شود و دروازه بان والش توضیح می دهد که آنها در شبه جزیره ای دور افتاده اند که هیچ کس نمی تواند ترک کند. تنها وسیله حمل و نقل به سانفرانسیسکو یک کشتی است که دو هفته آینده وارد خواهد شد. آخرین، اما نه کم است، او هشدار می دهد که او همیشه در طول شب نور سوخته می شود. او صبح به جنگل می رود و دوباره زن را ملاقات می کند. او می آموزد که نام او Nora است و آنها در عشق با یکدیگر سقوط می کنند. نورا به هنگام بازگشت به فانوس دریایی توضیح می دهد که والش دیوانه است و نمی تواند به آنجا برود. در طول شب، مرد جوان شمع را می سوزاند و موجودات طیفی را می بیند. اسرار والش، نورا و فانوس دریایی چیست؟