«سید موسی» میرآب قدیمی شهر است. سارقان پس از سرقتی از یک جواهر فروشی، «داود» پسر «سید موسی» را به عنوان طعمه به گروگان میگیرند تا پدرش را مجبور به همکاری کنند چون که «سید موسی» تنها کسی است که میتواند جواهرات را از درون قنات بیرون بکشد. «داود» نگران پدر بیمار خویش است. «یدل» دوست «داود» از یکسو و نیروهای انتظامی از سوی دیگر در پی ماجرا هستند. آنها قصد دارند «سید موسی» را نجات دهند و...