"اصالت" گوینده تلویزیون به عکس دختر گمشدهای در روزنامه برخورد میکند که چهره آشنایی دارد ولی هرچه فکر میکند نمیداند این دختر را کجا دیده است. او موضوع را با همسرش "آسیه" درمیان میگذارد. (آسیه در مدرسه کر و لالها درس میدهد) و روز بعد درباره دختر گمشده با همکارانش صحبت میکند و آنها هم تصمیم میگیرند آگهی روزنامه را از تلویزیون پخش کنند. اصالت به نشانی ذکر شده در آگهی روزنامه میرود و متوجه میشود که نشانی متعلق به سالها پیش است. جستجو ادامه مییابد... در منزل آسیه خاطرات مادرشوهرش را مینویسد. مادرشوهر از زمان جنگ که به عنوان پرستار در بیمارستان کار میکرده صحبت میکند. در مجلس دوره هفتگی سالمندان خانواده، مادر از شنیدن یک صفحه قدیمی دگرگون میشد که عکسهای جوانی مادر در آلبوم نیست. سرانجام آسیه با استفاده از یک غیبت کوتاه مادر، اتاق او را جستجو میکند و عکس دختر گمشده را پیدا میکند. گمشده جوانی مادر است.