سامورايى بدون ارباب و سرگردانى به نام » سانجورو « ( ميفونه ) وارد شهر كوچكى مى شود كه صحنه ى كشمكش ميان دو تاجر با نفوذ ( فوجى وارا و شيمورا ) و نوچه هاى آنان است و تمام اهالى در وحشت به سر مى برند. » سانجورو « از اين موقعيت حداكثر استفاده را مى كند: به تناوب طرف يكى از دو گروه را مى گيرد و دو تاجر را سركيسه مى كند.