زماني که «شان يو» ي سنگدل و سپاهش قصد براندازي امپراتوري «هون» را دارند، «مولان» جوان درگيرودار صحبت درباره ي زندگي زناشويي آينده اش است. براي دفاع از امپراتوري «هون»، از هر خانواده يک مرد بايد به ارتش بپيوندد. وقتي «فاژو» پدر پير «مولان»، داوطلب مي شود، «مولان» مخالفت مي کند و موهايش را کوتاه مي کند، لباس مردانه مي پوشد و با کمک اژدهاي کوچک دلقکي به نام «موشو»، به ارتش امپراتوري مي پيوندد.