"شیرین" قراراست با "خسرو" ازدواج کند اما "فرهاد" او را میبیند و شیقتهاش میشود.خسرو برای اینکه فرهاد را از شیرین دور کند، شرط ازدواج با او را جاری کردن آب از کوه سنگی میگذارد و فرهاد چنین میکند، اما خسرو حاضر نیست به شرطش عمل کند.فرهاد با شیرین میگریزد و از بابلای همان کوه خود را پرت کرده و در کنار هم میمیرند.