دکتر «امید» شیفتهی دختری است که گذشتهاش را و اینکه یک بچهی پرورشگاهی است از او مخفی کرده است. یکی از مدیران پرورشگاه سعی میکند تا دختر را متقاعد سازد که شجاعانه با گذشتهاش روبرو شده و شریک زندگیاش را از حقیقت مطلع سازد. اما خانم مدیر که مادر دکتر «امید» است وقتی متوجه واقعیت میشود، بر خلاف گفته و نظرش، به مخالفت با این وصلت میپردازد. نتیجهی امر اگرچه سبب میشود تا «امید» سرخورده و مأیوس و دختر مورد علاقهاش سرگردان و ناپدید شود، اما در نهایت این وصلت صورت میگیرد.