"اعتماد" که ظاهراٌ موقعیت خوب اجتماعی دارد،کاباره ای را نیز در اختیار دارد که درواقع ماوای قاچاقچیان است.اعتماد که همسر دارد علاقمند خواننده کاباره اش "پوران" است."امیر" شیفته یپوران است و علیرغم توصیههای دوستش که به ماهیت واقعی اعتماد آگاهی دارد به خاطر پوران وارد گروه قاچاقچیان می شود.همسر اعتماد متوجه تازه وارد گروه،امیر شده و سعی میکند که او را معطوف خود سازد و چون موفق نمیشود به او تهمت می زند و اعتماد علیرغم اعتقادی که به حضور امیر درباندش پیدا کرده،چون کینه ی او را به خاطر عشقش به پوران در دل دارد،تصمم به نابودیش می گیرد.دوست امیر که دورادور مراقب است با همکاری پلیس،به موقع باعث نجات او و گرفتاری قاچاقچیان میشود.