«خان» سرهنگ بازنشسته ای است در دوران رژیم سابق که قصد دارد با گروهی از زیردستانش به نام گاومیش ها یک کازینوی بزرگ در روستا دایر کنند. خان با ورود به روستا دختری را که قبلاً نامزد داشته به زور به عقد خود در می آورد و وقتی طالب، نامزد دختر اعتراض می کند او را به قتل می رساند. یکی از دوستان اصلان با مراجعه به پاسگاه از رئیس پاسگاه می خواهد که خان و عوامل قتل طالب را بازداشت کند. رئیس پاسگاه این وظیفه را انجام می دهد، اما خان و گروهش دوباره آ زاد می شوند و این بار نامزد اصلان را مورد آزار قرار می دهند و رئیس پاسگاه را هم از خدمت خلع می کنند. رئیس پاسگاه با کمک اصلان از روستا می گریزد، اما همسر و دخترش به دست ایادی خان کشته می شوند. اصلان و رئیس سابق پاسگاه برای انتقام به خان و ایادی او حمله می کنند و آن ها را به سزای اعمالشان می رسانند، اما خودشان هم به دست مأموران دستگیر می شوند.