رویای "خلیل سمندر" کسب عضویت باشگاه دوچرخه سواری است و با تلاشی که از خود نشان میدهد، با وجود مشکلات و مسائل مختلف، سرانجام به عضویت باشگاه مورد علاقهاش پذیرفته میشود. "خسرو" مربی وی از جمله مربیانی است که به قهرمان سازی اعتقادی ندارد و بیشتر به منش پهلوانی معتقد است. این نگرش باعث میشود تا وی با دبیر هیات فنی دوچرخه سواری که ضمناٌ مدیر باشگاه کاخ نیز هست درگیر شود. این درگیری با پیروزیهای باشگاه مربی، ابعادی تازه مییابد. در این میان علاقه "خلیل" به دختری که میخواهد با وی ازدواج کند، مساله تازهای را در زندگی او میگشاید. خلیل در کنار مربیاش بر موانع پیروز میشود. تا اینکه مسابقه اصلی پیش میآید. در این مرحله است که سمندر درمییابد به لحاظ بیماری قلبی، قادر به شرکت در مسابقه نیست. این برای مدیر باشگاه کاخ ایدهال است. اما خسرو سعی در ایجاد روحیه در خلیل برای شرکت در مسابقه نهائی میکند. عوامل مدیر باشگاه او را مصدوم میسازند و این حرکت مذموم، سبب میشود که خلیل بر تردیدهایش فائق آمده و با قدرت در مسابقه شرکت و سرانجام به پیروزی دست یابد.