"جولین داندیو" جراحی در یک بیمارستان محلی است. او که از ورود ارتش آلمان به منطقه وحشت زده شده است، از دوستش "فرانسوا" می خواهد تا همسر و دخترش را به کلبه ای که در مناطق روستایی دارد ببرد. یک هفته بعد او تصمیم می گیرد که از آنها دیدن کند، اما آلمانها دهکده را تصرف کرده اند و...