مائده و زهره دختر عمه و دختر دایی یکدیگر هستند. آنها همراه با ۲ تن از دوستان خود، سوسن و شکیبا، برای یک سفر تفریحی عازم شمال شدهاند. گرچه هر چهار نفر ظاهرا از دوستان صمیمی یکدیگر هستند اما یکی از آنها نسبت به مائده حسادت میورزد و دل خوشی از او ندارد. این سفر بهانهای میشود تا کینهورزیهای او برملا شود. با پیوستن محسن خواستگار قبلی مائده به این جمع حوادثی رقم می خورد که زندگی و سرنوشت مائده و زهره را دگرگون می کند.