این یک شنبه، در چشم انداز زمستانی برف Midwestern است، و تونی Norgard واقعا می خواهد به یخ ماهیگیری. اما او برای روز تولد مادرش در همان روز تحت فشار قرار گرفته است. برای حل معضل، تونی احساس می کند که بیمار است و در رختخواب می ماند. در حالی که دروغ سفید خود را به او اجازه می دهد شانس خروج راز، آن را با قیمت سنگین می آید. در طول روز، بدبختی به نظر می رسد او را در هر نوبت دیدار می کند. هنگامی که او با پدرش فرانک می آید، همه چیز بدتر می شود. دروغ Tony به نظر می رسد لعنت بر آنچه که در غیر این صورت بود روز ساده ماهیگیری برای همه بود. خانم تونی، لیلا، خوشبختانه در مورد روزهایش بی اطلاع است، متاسفم که شوهرش در خانه است، در رختخواب بیمار است، از تعطیلات آخر هفته لذت بخش خانوادگی از دست رفته است. تونی دوست داشتنی و بسیار مستقل Stormy، زیبا، اما هنوز ناهموار زن فاحشه یخ. طوفانی یکی از شخصیت های غیر معمولی است که تونی در این جامعه دریاچه یخ زده ماهیگیران ملاقات می کند. از طریق همه اینها، حتی تونی هم از لحاظ مشکلات پیچیده خود دچار رکود شده است. اما او یک مرد خوش بین است و به شیوه خود تلاش می کند تا بهترین چرخش را در ظروف سرباز زد. با اعتماد به نفس امیدوار است، لیلا به نحوی مدیریت می کند که از پیشاهنگ های ماهیگیری یخی خود گذشته باشد. او به خاطر مردی با احترام که ازدواج کرده و با مقدار زیادی از فضل مسلح شده است، به یاد می آورد، همچنان حمایت می کند. این کمدی به داستان پدر ناتمام و پسر نافرمان او که به خوبی معنی می دهد، می گوید که با وسواس شادی برای هنر پیر ساله ماهیگیری یخی آشناست.