عباس پس از 20 سال به روستای محل تولدش بازگشته و دایه اش باخبر می شود که براساس نظر پزشکان او تا چند روز دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند. مش بتول به عیادت عباس آمده و از او می خواهد حالا که قرار است بمیرد در آن به بهشت برود و در قسمت شهدا به دنبال پسر مفقودالاثر او بگردد تا اگر شهید شده به خوابش بیاید و او را از مرگ خود باخبر کند. خبر نامه نوشتن بتول برای پسرش، مردم روستا را بر آن می دارد تا برای مرده های خود نامه نوشته و توسط عباس به آن دنیا بفرستند.