ظاهر امر حکایت داوطلب شدن یک قاچاقچی سابقهدار "زیتال" در همکاری با پلیس برای قاچاقچیان تریاک است و "احمد" افسر پلیس اداره مبارزه با مواد مخدر که همه جا سایهوار در تعقیب زینال بوده، خشنود از موقعیت پیش آمده، نهایت بهره برداری را در ریشهکن کردن قاچاقچیان میکند. اما خبرنگاری در جستجوهایش به حقیقتی تلخ میرسد، نه تنها اعتیاد ریشهکن نشده، بلکه در سطح گستردهتری، تریاک جایش را به هروئین داده است. احمد بار دیگر شروع به فعالیت میکند ولی در جمیع حرکاتش با موانعی از جانب مسئولین امر مواجه میشود و یک تنه پیش میتازد و بزودی به واقعیت دست مییابد. زینال در آخرین باری که گرفتار قانون گردید. در حالیکه گامی با اعدام فاصله نداشت، طی قراردادی پنهانی با مقامات مملکتی، نه تنها آزادیش، بلکه امتیاز توزیع مواد مخدر را در داخل نیز بدست میآور. احمد که در درگیریاش به زینال رسیده، درمییابد که راه درازی پیش رو دارد و این زمانی است که زینال متوجه میشود پسرش "صبری" نیز در اعداد معتادان درآمده است و در اینجاست که به عمق فاجعه پی میبرد. زینال برای جبران گناهان بیپایانش به یاری احمد میشتابد و با او بیمهابا، به دسته سوداگران مرگ میتازد. آنها شجاعانه میمیرند ولی قبل از مرگ، تعدادی از مقامات مسئول را در ارتباط با مواد مخدر نیز معدوم میسازند.