"رضا" جوان ترسوئیست و از این نظر دائماٌ تحقیر میشود.وی آرزویش این است که روزی مرد قدرتمندی شود تا اینکه پهلوان شاهنامه بر او ظاهر شده و رضا را در مبارزاتش علیه عدهای تبهکار که توطئهی از بین بردن مردی را دارند یاری میدهد.یاریهای پهلوان باعث نیرومند شدن رضا و در عین حال بروز حوادث خندهآوری میشود.با این حال، رضا سرانجام به آرزویش میرسد.