میرزا باقر در قطاری که به آلمان می رود، با آقا بالاخان و منیژه،که عازم یک سفر اداری هستند، آشنا می شود، منیژه در هتلی با ارسلان تماس می گیرد، ارسلان و دوستانش درصدد هستند منیژه را اغفال کنند. از طرف دیگر میرزا باقر با دختری به نام ماریا آشنا می شود که برادرش فرانس با گروه ارسلان هم دست است. منیژه برای دست به سر کردن ارسلان به او قول همکاری می دهد و پس از مواجه شدن با میرزا باقر از او کمک می طلبد. باقر و آقابالاخان با لباس شیوخ عرب به کاباره ی ارسلان می روند و پس از تنبیه ارسلان منیژه را تحویل سفارت ایران در آلمان می دهند. سرانجام باقر با منیژه زندگی مشترکی را آغاز می کند