رقبای سنتی بین دو خانواده پاتان که در خلال چندین نسل کشیده شده اند، بوجود می آیند. با عشق عظیم و محبت روحسر بزرگ شده است، دختر زیبایی دختر فاطهخان است. روخسار با یک دوست عزیز Kanchan و دیگر دوستان به یک تپه برای خروج بروید. به عنوان شانس آن، روخسار جذب سلمان می شود، سوارکار پسر شیرخان است. شیرخان ..... دشمن ابدی فاطهخان. عشق شکوفایی تمام اعمال نیکویی است. با دانستن حقیقت، فاطقان بیش از حد کنترل خود را می یابد. از سوی دیگر، شیرخان بسیار مشتاق است بداند که پسرش در عالم ترین دختر دشمنش قرار دارد و سلمان وعده می دهد که او از او به روخسار می رسد. ازدواج پس از مشکلات بزرگ حل و فصل می شود. در مورد ازدواج Fatehkhan تقاضای باور نکردنی در Haque-Meher قرار می دهد. شركان شوکه شده و شوکه شده اما برای پسرانش خوشبخت است. بعد از پرداخت غرامت موافقت شده، Sherkhan با انتقام دادن روخسار از خانه، مجروح شد. با دیدن روخسر دوباره، مردمش با شوک میشوند. فاطقان به خانه شرکان می رود، اما او از آزادی بی خبر است، مگر اینکه فاطمه خان قبل از تمام جامعه، عفو کند. فاطهخان از شرکان نمی ترسد که روزی برود وقتی که او را برای روخسر بخواند و بعد او را بفرستد. دو نفر بی گناه همچنان به دست پدرانشان رنج می کشیدند، اما شیرخان و فاطقان باقی ماندند. قتل های خون جریان ادامه یافت.